فایل جامعه شناسي ادبيات نيما يوشيج و بررسي سياست و افكار و انديشه هاي مدرن در شعر نيما
دانلود پروژه بررسی جامعه شناسي در ادبيات نيما يوشيج و بررسي سياست و افكار و انديشه هاي مدرن در شعر نيما
این فایل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد
این فایل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد
توضیحات:
اين مطلب داراي ورد و 30 صفحه پاورپوينت در يك فايل مي باشد.چكيده 2
مقدمه 2
تاريخچه جامعهشناسي ادبيات 4
نظريهپردازان معروف حوزهي جامعهشناسي ادبيات 5
اولين مضامين جامعهشناسي ادبيات ايران 5
انديشههاي مدرن نيما يوشيج 8
افكار مدرن در شعر نيما يوشيج 9
سياست نيما در سرودن 9
عشق مدرن نيما 10
تصوير جامعه سياسي در اشعار نيما 11
ديدگاههاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي نسبت به نيما 11
بررسي و ارزيابي داستان نيما 11
طرح داستان نيما 11
تأثير فرهنگ مردم و مسايل تاريخي و اجتماعي بر شعر نيما 12
زيبا شناسي اشعار نيما 12
تأثير طبيعت در صور خيال نيما 13
اسطوره و اسطوره شناسي از نظر نيما 13
نگاهي جامعهشناختي به افسانهاي نيما و زمانهي او 14
تفاوت هاي شعر نيمايي با ديگر شعرها 15
آثار او 16
پايان يك اسطوره 16
سخن آخر دربارهي نيما (نتيجهگيري) 17
منابع 18
انديشههاي مدرن نيما يوشيج
اگر نيما نمايندهي مدرنيست در تاريخ شعر فارسي است اين افتخار را مديون فضل تقدم خويش نيست بلكه بيشر مديون تقدم فضل است. بدين معني كه عمق و ريشه و پي تجدد در شعر او بيشتر و قويتر است بسياري از شاعران قبل و بعد از نيما به خوبي دريافته بودند كه بايد سقف فلك شعر فارسي را شكافت و طرح نوي در انداخت. اما آنكه در اين راه گام نهاد تنها نيمه يوشيج بود. او با اعتقاد عميقي كه به كار خود داشت و اعتماد به نفس عجيبي كه در زاتش نهفته بود و به را خود ادامه داد و از طعن طاعنان نهراسيد؛ چرا كه اعتقاد و اعتماد او نه از سر هوس بود و نه تفنن، بلكه شناخت عميقي بود كه جهان پيرامون خود داشت و همين معرفت ژرف نسبت به دنياي جديد او را در طريقي كه پيش گرفته بود ثابت قدم مينمود (اما سوال اساسي اين است كه منشأ اين ديد و شناخت چه بود)
اگر بپذيريم كه نماد و نمود تام تمام شعر مدرن فارسي نيماست و دربارهي شعر متجدد نيز از سوي بزرگان اهل تحقق اين گونه داوري شده است كه اولين و مهمترين مجراي ارتباط با هر فرهنگي و قومي زبان آن قوم و فرهنگ است نيما از اين محل ارتباط به خوبي برخوردار بود او زبان فرانسه را در همان ابتداي جواني آموخته در مدرسه سن لويي آموخته بود و به قول خودش اين آشنايي با زبان و فرهنگ راه تازهي در پيش روي وي گذاشته و يكسر ذهنش را مشغول داشته است. بنا به آن چه از نامهها و مقالههاي نيما برميآيد وي انساني بسيار كتابخوان و اهل مطالعه بوده و همين فرانسهداني او باعث شده بود كه دريچهي از جهان مدرن مقابل چشم او باز شود مقالهي بسيار ارزشمند ارزش احساسات در زندگي هنرپيشگان او به خوبي نمايشگر آن است كه نيما حداقل با ادبيات فرانسه به حد كافي و با ادبيات جهان به اندازه لازم نه تنها آشنا بود، بلكه به دقت آنها را خوانده بوده است. سبك و سباق آثار نيما و فرم خاص اشعارش تأثيرپذيري فراوان او از هال و هواي ادب فرانسوي است. منيب الرحمان كه تحقيقات مفصلي در ادبيات مشروطه و نوين ايران به انجام رسانده است در اينباره مدعي است كه : «نيما يوشيج از آثار لا مارتين و آلفرد دوموسه تأثير پذيرفته بود و آثار اصل آن را مورد مطالعه قرار داده بود»
بدين ترتيب نيمه با روح مدرنيه اروپايي آن هم با قرائت فرانسوياش ارتباطي مستقيم برقرار كرده است و آرام آرام از آثار و نتايج آن استفاده و آنها را هضم كرده بود وي سعي داشت از مدل تجدد ادبي آنها بهره گرفته و قطار مدرنيت را در سرزمين شهر فارسي بهراه بياندازد. تصريحات خود او در اين باره روشنگر است.
حال بايد ديد ساختماني كه نيما بر پايهي انديشههاي غربي بنا كرد واجد چه مختصات، مشخصات و خصوصياتي است. عامهي فردم و مبتديان را وي شعر و ادب فارسي گمان ميكنند كه نيما تنها كاري كه كرد شكستن قالبهاي شعر فارسي و رها كردن شعر از قيود فني شعر بوده است و بس احتمالاً دليل آن را هم ناتواني وي و مقلدانش از سرودن شعر كلاسيك عنوان ميكنند اما حقيقت مطالب غيراز اين است. اگر نيما تحولي در فرم، قالب و صورت شعرفارسي ايجاد كرد آن تحول مبسوق به تحولات بنيان كني بود، كه در فكر و انديشه ايجاد شده بود و گرنه او هيچ كينه و نفرتي نسبت به شعر و ادبيات كهن ايران زمين نداشت كه يك اشعاره بسيار زيبايي هم در قالب و حال و هواي شعرهاي سنتي فارسي سروده بود.
نيما ادبيات و شعر را آينه زندگاني بشر ميدانست و طبيعي بود كه با شناختي كه از دگرگونيهاي زمان داشت طال آن باشد كل شكل و محتواي شعر نيز همگام با شكل و محتواي هستي تغيير يافته دگرگون شود.
افكار مدرن در شعر نيما يوشيج
وقتي سخن از انديشههاي مدرن در شعر نيما ميرود نبايد گران برد كه منظور مسايل و موضوعات مستحدتي است كه در سنت ادبي ما سابقهاي نداشته اما در شعر شاعر مازندران مطرح شده است گرچه ما منكر حضور و ظهور موضوعات مدرن در شعر نيما نيستيم اما غرض اصلي ما نشان دادن نگه مدرن و متجددي كه نيما به مسائل كهنه و نو داشته است. مهم اين نيست كه نيما با هر شاعر ديگري دربارهي چه موضوعي سخن ميگويد، مهم آن است كه چگونه با چه ديد و نگاهي به مسائل مينگرد. اگر اين زاويه ديد و شيوهي نگرش بونوين و مدرن بود آنگاه ميتوانيم شاعر و گوينده را منصف به صفت نو گرا و متجدد بكنيم و گرنه بودهاند شاعران متقدم و متأخر نسبت به نيما كه مسايل نويني در شعر خود مطرح كردهاند ليكن چون ديد و نگاه و رهيافت تازهاي به مسايل نداشته و با همان نگاه سنتي به موضوعات مدرن نگريستهاند در زمرهي شاعران نو پرداز قرار نميگيرند.
سياست نيما در سرودن
هم خود سياست في نفسه موضوع مدرني است كه در قرن اخير وارد شعر فارسي شده و هم روش طرح آن در شعر نيمايي بينظير و بيسابقه است شاعران همدوره و متقدم نيما درك عميقي از سياست نداشتهاند و شيوهي سياسي سرايي شان نيز بيشتر جنبهي ايدئولوژيك و سطحي و شعاري داشت. اما نيما به عنوان شاعري صد در صد سياسي از افتي برتر و با ديدي ژرفتر به اين موضوع مينگرد. در شعر او شور سياسي جاي خود را به كوششي صرفاً تكويني ميدهد. تكوين تصاويري كه تا پيش از او شعر فارسي از آن محروم بوده است. نيما براي سرودن شعر سياسي از شور و شعار تحسين و تقبيع و تهييج بهره نميبرد بلكه سمبل و اسطوره را به خدمت اين امر در ميآورد. دغدغههاي اصلي نيما در سرودههاي سياسياش عدالت است. و مردم تقريباً در اكثر شعرهاي نيما ردپاي سياست را ميتوانند به خوبي تشخيص دهند و جالب اين كه اين سياست انديشي و تعبيري سياستزدگي همچون ژني است كه از نيما به پيروانش منتقل شده است، چنان كه نگاهي گذرا به اشعار نوپردازان نيمايي بيانگر آن است كه اكثر شاعران نيمايي معاصر سياسيسرا هستند.
عشق مدرن نيما
عشق سلسله جنبان هستي و موضوع اصلي شعر و ادب است. در ادبيات فارسي نيز هيچ دفتر و ديواني نيست كه خالي از حرف عشق باشد چرا كه عشق علت نامهي خلق هر اثر ادبي است. در سنت ادبيات ما، عشق بيشتر امري ذهني و بالتبع معشوق نيز موجودي است كلي. اين كليت و نافرديت بر پهنهي ادب غنايي ايران زمين سايه افكنده است. حتي عشقهاي مجازي و نظربازيهاي زميني نيز در پوشش اين كليت گم و ناپيدا شدهاند. نيما اين سنت را نيز به هم زد و طرحي نوين در افكند ابتدا بايد دانست كه عشق مجازي و زميني تقريباً از اشعار نيما غايب است به سختيها ميتوان در مجموعه شعرهاي نيما حتي يك شعر عاشقانه به معني مرسوم و رايج كلمه يافت. و بنابراين وجود معشوق زميني نيز به خودي خود ممتنع و مرتفع است. نيما خود ميگويد : (خيلي زشت است كه آدم فقط عاشق زني باشد و تمام شعرهايش در تمام عصر راجع به آن زن باشد. اين نوشتن ننگ ادبيات فرهنگ شعر، در پيش من اسم دارد اين آدم جوهر خودش است و السلام) حقيقت اين است كه معشوق نيما در ابتداي شاعراش و در رباعيات او همان معشوق دلنواز بيوفاي دغلباز بي محبتي است كه در سنّت ادبيايران متداول است ؛ اما وقتي قدم در وادي مدرنيت ميدهند،عشق و عاشقياش نيز رنگ مدرنيسم به خود ميگيرد توجه او از عشق به معشوق كلي به عشق به حقيقت و عدالت معطوف ميگردد. بنابراين از اين پس مفاهيمي مثل حق و حقيقت و عدالت است كه معشوق شاعر است و از زماني كه اين معشوق را ميشناسد نگاهش به جهان تغيير ميكند و دگرگون ميشود و از عشق و علايق دوران كودكي و جواني فاصله ميگيرد، و عصر زندگانياش وقف طلب و وصال اين معشوق ميگردد و نير همهي رنجها و سوز و سازها او در طلب آن «معشوق آغاز ميشود و شعر او نيز شرح اين سوز و دردها و وسيلهاي براي رسيدن به اين معشوق است كه شاعر هم او را براي خود ميطلبد و هم براي همهي مردمي كه در فقر و استشار و ظلم و استبداد گرفتاراند.
دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رشته ادبیات (آموزش_و_پژوهش)
تعداد مشاهده: 4352 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.rar
فرمت فایل اصلی: docx , pptx
تعداد صفحات: 18
حجم فایل:2,416 کیلوبایت