پايان نامه روشهاي تدريس معلمان

دسته بندي : کالاهای دیجیتال » رشته علوم تربیتی (آموزش_و_پژوهش)
ميتودولوژي ( علم روشهای تدريس )( آموزش ) :
میتودولوژی درلغت بمعنی روش شناسی ، ، علم اصول ، اسلوب شناسی ، روش .
ميتودولوژي يا علم روش های تدريس عبارت از يك سلسله فعاليت هاي منظم آموزشي است كه معلم در تدريس از ان كار ګرفته و به هدف درسي خود(آموزش شاگردان، ميرسد ).
يابه عبارت ديګر ميتود راه و روش (عمليه منظم) درس دادن است كه معلم در جريان تدريس از آن استفاده نموده، معلم و شاگرد هر دو را در وقت كم به هدف ميرساند.
استفاده از ميتود ها نظر به سطح دانش، مضمون و نظر به و ضعيت آموزشي شاګردان فرق ميكند.
میتود چیست ؟
میتود از کلیمه لاتینی " متد " Method   گرفته شده است ، وکلیمه میتود در فرهنگ فارسی وفرهنگ انگلیسی به فارسی به: روش ، شیوه ، طریقه ، اصول ، راه ، طرز و اسلوب معنی شده است . به طور کلی ، « راه انجام دادن هر کاری » را میتود یاروش گویند ، که میتود یا روش تدریس عبارت است از « راه وروش منظم ، با قاعده ومنطقی برای ارایه درس » .
همچنان در تعلیم وتربیه میتود به مفهوم عام ، طریق رسیدن به هدف وشکل معین تنظیم فعالیت ها معنی میدهد. و به مفهوم خاص میتود عبارت است ازراه حل یا طریقه حل یک مساله یا روش با قاعده و منطقی برای تدریس نامیده میشود .
بصورت عموم تعریفات ذیل غرض ارایه مفهوم میتود داده شده است :
 میتود عبارت از یک سلسله راه های منظم ، منطقی و با قاعده است که معلم در عملیه تدریس از ان کار میگیرد .
میتود یک سلسله فعالیت های سازنده و تعمیری است که شاگردان را به هدف می رساند .
میتود عبارت از طریقه علمی است غرض وصول به هدف انتخاب میگردد .
 ویا میتود عبارت از طی کردن مراحل لازم برای انجام دادن یک کارویا یک وظیفه ویا به عبارت دیگرمیتود بکار بردن وسایل ویک سلسله فعالیت هائی است که به موقع و در مدت کوتاه وبه سهولت به هدف رسیدن را محیا میسازد . و درحقیقت میتود عبارت از تطبیق عملی اساسات تدریس خوب است که با درنظرداشت وضع شاگرد ف وضع مضمون وضرورت اموختن شاگرد بنا نهاده شده است.
فنون تدریس :
فنون جمع فن است ، کلمه فن که معادل واژه " تکنیک " به کار رفته است ، به معنی راه ، روش ، شیوه و مهارت معنی شده است . همچنان فن به معنی " راه به کارگیری مهارتهای اساسی ویا روش انجام ماهرانه کاری " تعریف شده است .
یاد گیری چیست ؟
روانشناسان یادگیری را چنین تعریف میکنند : یادگیری یعنی ایجاد تغیرات کم و بیش دائمی در رفتار بالقوه یادگیرنده ، مشروط براینکه این تغیردر اثر تجربه رخ داده باشد .
با توجه به تعریف مذکور ، تغیرات موقتی در رفتارمانند هیجانات ، خستگی ومانند آنها یادگیری به حساب نمی آید. از طرفی تاکید بر این است که این تغیرات در رفتار دراثرتجربه رخ داده باشد . همچنین رفتار بالقوه برای این گفته شده است که گاهی رفتاریادگرفته شده ممکن است در ظاهر قابل دید نباشد مثلاٌ میتود ها وفنون تدریس را معلمی یادگرفته است ولی وقتی این یادگیری قابل دید وعینی خواهد بود که صنف درسی وجود داشته باشد ووی تدریس نماید ، آن وقت معلوم حواهد شد که معلم تا چه اندازه میتود ها وفنون تدریس را یادگرفته است؟ وآنهارا در موقعیت های آموزشی بکار میگیرد .
تعریف تدریس :
از تدریس تعریف های مختلفی ارایه شده است . بعضی تدریس را " بیان صریح معلم در باره آنچه که باید یادگرفته شود" میدانند . عده ئی تدریس را ارتباط متقابل بین معلم وشاگرد ومحتوای درسی میدانند . وعده ئی زیادی از متخصصان تعلیم وتربیت ، " فراهم آوردن شرایط واوضاع واحوالی که یادگیری را برای شاگردان آسان کند " تدریس نامیده اند .
ویا تدریس عبارت از پروسه دوجانبه آموزش بین معلم وشاگرد است، وهمچنان شناخت ورهنمائی شاگردان است خواه بشکل انفرادی باشد ویا دسته جمعی .
    _ تدریس به مجموعه فعالیتهای اطلاق میشود که هدفدار است وآگاهانه صورت میگیرد ، بشکل اتفاقی یا تصادفی صورت نمی گیرد .
از بررسی مجموع تعاریف ارایه شده میتوان نتیجه گرفت که تدریس یک فعالیت است اما نه هرنوع فعالیتی ، فعالیتی است که بطور قصدی وبر اساس هدفی خاصی انجام میگیرد ، فعالیتی که باید مطابق وضع شاگرد انجام گیرد وسبب تغیر مطلوب در سلوک شاگرد گردد . به هر صورت اگر یادگیری را تغییر در رفتار شخص در اثر تجربه بدانیم ، بدون شک فعالیتی که شرایط را برای تغییر فراهم کند ویا شرایط تجربه وتغییر لازم را در شاگرد سبب شود ، تدریس گفته میشود .
عمل تدریس یک سلسله فعالیت های مرتب ، منظم ، هدفدار واز قبل طراحی شده است ، فعالیتی که هدف اش ایجاد شرایط مطلوب یاد گیری است ، فعالیتی که بصورت تعامل متقابل بین معلم وشاگرد جریان دارد یعنی خصوصیات ورفتارمعلم بر رفتار واعمال شاگردان تاثر میگذارد.
در نتیجه ، تدریس عبارت است از تعامل متقابل معلم وشاگرد براساس طراحی منظم بصورت هدفداروآگاهانه برای ایجاد تغییر مطلوب در رفتار شاگرد .       این تعریف سه ویژگی خاص برای تدریس مشخص میکند :
1 . وجود تعامل یا رابطه متقابل بین معلم وشاگرد.
2. هدفدار بودن فعالیت های معلم
3 . ایجاد تغییر در سلوک شاگرد .
بناءً نظربه تعریف فوق اگر فعالیت معلم درصنف بصورت رفتار متقابل وبراساس هدفی خاصی صورت نگیرد ، به هیچ وجه مفهوم تدریس به آن اطلاق نمی شود. ممکن است معلمی در صنف درسی صحبت کند ، تمرین حل کند ، اما مفهوم واقعی تدریس رانداشته باشد زیرافعالیت های پراگنده ویکجانبه معلم که هیچ گونه تغییری درشاگردان ایجاد نکند ، تدریس گفته نمی شود .
تدریس کدام نوع تغیر هارادرسلوک ورفتار شاگرد باید ایجاد کند . تدریس مفاهیم مختلف مانند نگرش ها ، گرایش ها ، باور ها ، عادات وشیوه های رفتار ویا بطور کل انواع تغییراتی را که میخواهیم در شاگردان ایجاد کنیم ، دربر میگیرد .
نکته مهم در جریان یک تدریس اینست که معلم مشخص کند چه باید یاد گرفته شود تا براساس آن محتوای آموزشی وفعالیت های متناسب بادرک وفهم شاگردان فراهم گردد .
فعالیت های که باعث ایجاد تدریس میشود براثرتعامل سه عامل یارکن اساسی یعنی معلم ، شاگرد ومواد درسی استوار است . که در صورت عدم موجودیت یکی از این سه عامل تدریس صورت گرفته نمی تواند . همچنان تدریس متشکل از فعالیت های است که با فعالیت های جسمی وذهنی معلم وشاگرد همراه است ودر هر تدریس موجودیت این سه عامل یا اصل لازم وضروری است .
           
                   
1 . اولین ومهمترین عامل در تدریس یادگیرندگان ( شاگردان ) هستند که باید فعالیت های ذهنی وتوانایی های بالقوه آنهارا شناخت واز نیازهای آنان آگاهی پیداکرد تا به تناسب نیاز ها واستعداد های شاگردان برنامه های متناسب انتخاب ودرقالب فعالیت های درسی گنجانیده شوند . موضوع شناخت شاگردان مربوط به روانشناسی رشد وروانشناسی تربیتی است که از ویژگیهای رفتاری واصول های تربیتی شاگردان رامورد بحث قرار میدهد .
2 . برنامه های درسی ( مواد درسی ) براساس هدفهای تعلیم وتربیت در هردوره تحصیلی پیش بینی میشوند که در مکاتب ومدارس وموسیسات تحصیلی کتاب های درسی بادر نظرداشت برنامه های آموزشی تهیه وتنظیم میشوند ومعلمان اساس فعالیت های تدریس خود را براساس برنامه های آموزشی پشبینی واستوار می سازند.
3 . عامل مهمی دیگری درپروسه تدریس ، معلم است که علاوه ازویژگیهای شخصیتی ، اخلاقی واجتماعی معلم ، مهارت های او در تدریس ، آشنایی او با انواع میتود های مناسب تدریس وشناخت شاگردان یا ایجاد تعامل بین معلم وشاگردان با استفاده از منابع وموخذ ومحیط آموزشی که اوتدارک دیده است مورد توجه می باشد . بنابر این انتخاب روش ووسایل مناسب با محتوای آموزشی از وظایف اصلی معلم در تدریس میباشد .
اهمیت میتود های تدریس
معلمین محترم باید اینرا بدانند که یک میتود ویا یک اصول تدریس واحد موجود نیست بلکه راه ها وطریقه های زیادی وجود دارد که معلمین نظر به مضمون وموضوع دراوقات مختلف از آن استفاده میکنند .
تدریس یکنوع فن ومهارت است که معلمین تا حد ممکن کوشش میکنند تا شیوه ها وراه های تدریس مناسب وهمه جانبه راپیدا کنند . بناءً معلمین احتیاج دارند که از تمام طریقه ها ومیتود های تدریس تاحد ممکن معلومات وآگاهی حاصل کنند وبه این بفهمند که چرا بالای میتود وروشهای مختلف تدریس تاکید صورت میگیرد ؟
اصول تدریس وسیله یی است برای انتقال دانشها ومهارت ها وبدست آوردن دانش ومهارت که درجریان تدریس از آن استفاده بعمل می آید.برای مطالعه وتدریس هر رشته از علوم ، روش بخصوصی وجود دارد نظر به ماهیت موضوع ومضمون ونظر به تمایلات ، مهارت ها وحواسته های ذهنی شاگردان برای ارایه وتوضیح مطالب از آن کارگرفته میشود و هدف ازانتخاب روش مناسب تدریس آنست تا بتوان به اهداف تعین شده دسترسی پیدا کرد . بناءً اهمیت اصول تدریس را مطالب ذیل تشکیل میدهد :
1. مطابق به میتود تدریس ، تدریس آسان ، قابل فهم وآموزش شاگردان بهتر وخوبترمیشود.
2 . میتود یا اصول تدریس از ضیاع وقت جلوگیری مینماید . چراکه میتود تنظیم کنندهً وقت بوده وکاربه سهولت وبه وقت آن انجام میشود.
3 . وقتیکه از شیوه مناسب تدریس پیروی گردد معلم میتواند علاقه وتوجه شاگردان را بخود جلب کند .
4 . اصول تدریس مناسب برای شاگردان سبب یادگیری موثر میگردد .
5 . با استفاده از شیوه های مناسب در تدریس تفاوت های فردی مراعات میشود یعنی استفاده از میتود های مناسب میتوان شاگردان کند ذهن را به سویه خود شان دریک صنف تدریس کرد .
6 . انتخاب میتود خوب معلم را درتهیه وانتخاب مواد درسی کمک میکند .
7 . میتود درسی مناسب زمینه را برای یادگیری دلچسپ مساعد ساخته واز خستگی شاگردان جلوگیری مینماید .
8 . میتود تدریس مناسب میتواند قوه ابتکار ، تفکر ، اندیشیدن و قوه استدلال شاگردان را ارتقا بخشیده زمینه زمینهً کنجکاوی واستفاده درست شاگردان را از معلم فوق العاده مساعد میگرداند.
9 . میتود تدریس مناسب زمینه تجربه وعمل را در صنف برای شاگردان مساعد میسازد یعنی آموزشهای نظری را بشکل تجربی وعملی به اثبات میرساند زیرا آموزش از طریق عمل بصورت کل صورت میگیرد.
اساسات وپرنسیپ های مهم تدریس
پرنسیپ ها واساساتیکه برای تطبیق میتود ها درساحه تدریس معلم را کمک میکند بسیار است . لازم است که معلم با تطبیق میتود از همه اولتر درباره هدف آن ، میتودیکه درنظرگرفته آگاهی ومعلومات حاصل نماید وکوشش کند که هیچ قسمت آن پوشیده وپنهان نباشد . معلم باید توانایی قدرت آنرا داشته باشد که فعالیت های خود را طوری تنظیم کند تا اورا قدم به قدم بطرف هدف نزدیک کند وهم بتواند خود را در هرمرحله فعالیت ارزیابی نماید تا قوت وضعف هر بخش فعالیت های خود را پیدا نموده وبه اصلاح آن اقدام نماید. علاوه بر آن معلم وطیفه دارد برای آموش شاگردان از میتود های گوناگون تدریس استفاده نماید .
معلمان در عملیه آموزش پرنسیپ ها واساسات مهم میتود هارا ذیلاً در نظر داشته باشند :
1-    برای فرد وگروپ ، هردو باید فعالیت ها موجود باشد بخاطر اینکه آموزش عملی بسیار با ارزش  ومفید است .
2-    رابطه داشتن موضوع درس با زندگی : باید تدریس یا موضوع درسی حقیقی بوده باشد با شرایط وحالات گذشته وفعلی زندگی شاگرد ارتباط داشته باشد .
3-    دلچسپی وعلاقه : معلمین باید درنظر داشته باشند که درس مطابق دلچسپی شاگردان باشد یعنی مطابق دلچسپی شاگردان تدریس نماید تا سبب ایجاد علاقه شاگردان وانکشاف ذوق آنها گردد .
4-    داشتن هدف مشخص ومعین : معلم باید به این اساس متوجه باشد که هر درس اهداف مشخص دارد .
5-    تهیه وتطبیق مواد ووسایل تدریس مطابق موضوع درس در جریان تدریس .
6-    تقسیم موضوع : معلم باید مطالب ضروری درس را به سویه ها ومراحل مختلف طوری تقسیم نماید که از آغاز تا انجام یک سلسله منطقی را مراعات کند .
7-    در انتخاب میتود تدریس سن وسویه شاگردان را در نظربگیرد.
8-    تمرین وتکرار : در هر درس تمرین وتکرار در نظر گرفته شود زیرا درس یادشده به مشق وتمرین ضرورت دارد.
9-    در عملیه تدریس تنها برخورد وطریقه تدریس معلم در ازدیاد تجارب ومعلومات شاگردان موثر نسیت ، بلکه وضع روانی وحالات صحی معلم کاملاً بالای حالت روانی شاگردان تاثر میگذارد .
10-    در اصول تدریس باید وضع وحالات فردی شاگردان ( تفاوت های فردی شاگردان ) مدنظر گرفته شود زیرا که هرفرد استعداد جداگانه دارد.
11-    آموزش مهمتر از تدریس است وتدریس باید تابع آموزش باشد . به همین اساس معلم باید به قوانین آموزش ویادگیری آشنا باشد ومطابق آن برای آموزش راه وروش مناسب آموزش را بکار گیرد .
12-    در تدریس وآموزش مطالب درسی هرمضمون باید ازطریقه ومیتود خاص کار گرفته شود. بطور مثال در ریاضی از طریقه حل پراپلم ، درساینس ازطریقه تجربی ولابراتواری ف در ادبیات از اصول جمله سازی بصورت عملی کار شود .
13-     در هر میتود زبان در عملیه آموزش رول مهم دارد.  پس به هر اندازه که زبان فرد متکامل شود به همان اندازه آموزش خوبتر صورت میگیرد معلم باید خود در مهارت های زبانی کوشش کند .
14-    در تطبیق میتود معلم باید از اهداف تعلیم وتربیه ، کلتور وثقافت اجتماعی در آن زندگی میکند استفاده نماید.
15-    معلم باید در تطبیق میتود از اساسات وقوانین آموزش باخبر باشد .
16-    معلم باید از فرهنگ ملی جامعه خود شناخت علمی داشته باشد وجنبه های مثبت ومنفی آنرا بداند ودر اصلاح جنبه های منفی آن از میتود درست استفاده نماید .
17-    معلم باید از فرهنگ اجتماعات دیگران معلومات داشته باشد تا به ارزش های ملی جامعه مربوط مخالف واقع نشود.
18-    در تطبیق میتود باید امکانات ، نیازمندیها واهداف در نطر گرفته شود .
19-    به آن وسایل وروش های که ضرورت داریم باید آنرا آزمایش کنیم نواقص وکمبودی ها را اصلاح نماییم تا در آینده بتوانیم از غلطی ها واشتباهات جلوگیری بعمل آید .
 
اهداف آموزشی
طوریکه میدانیم تمام امورات زندگی را که ما وشما انجام میدهیم در آن اهداف موجود میباشد ، ولی در آنصورت این فعالیت ها واجراات ما خوب وموثر واقع شده میتواند که اهداف آن مشخص ، دقیق ، مکمل وخوب واضح ومعین باشد . برای اینکه اهداف در تعلیم وتربیه ضرورت اولیه را تشکیل میدهد ف بهتر اینست که اولتر از همه استادان باید درباره مشخص کردن اهداف معلومات پیدا کنند واین را بدانند که چطور آن را در پلان درسی خود جا دهند تا مانند معلمان هدفمند وظایف خود راانجام دهند . در اینجا لازم دیده میشود که راجع به تعریف هدف واقسام اهداف آموزشی ذکر بعمل آید تا با استفاده از آن وطایف تدریس خود رابه وجه احسن انجام داده باشیم :
تعریف هدف :
هدف درلغت مقصد ومرام را گویند ودراصطلاح نتیجهً پیشبینی شدهً یک کار راهدف گویند . یا نتیجهً پیش بینی شدهً مطلوب که جهت حصول آن یک فعالیت صورت گیرد هدف است . در امور اجتماعی اهداف مختلف وجود دارد که از آن جمله تعلیم وتربیه هم دارای اهداف ومقاصد است .
هدف آموزشی ( تعلیمی ) :
هدف آموزشی عبارت ازشرح ویا بیان در مورد آنچه که شاگردان می آموزند وبا نتیجهً کار ( تدریس ) که شاگردان درآخیر درس انجام میدهند ، میباشد. همان طوریکه انسان ها از نظر جسمی ، اجتماعی واحساسات انکشاف مینمایند از نظر ذهنی نیز رشد کرده واستعداد های شان توسعه میابد . اکثراً دیده شده میشود که حتی کلان سالان  هم انکشاف ذهنی درست ننموده اند ، دلیل آن اینست که معلومات حاصل کرده اما درک ننموده ودوباره استعمال نکرده . بناءً جهت رسیدن به اهداف آموزشی باید دسته بندی آن را مدنظر بگیریم . بلوم (  (Bloom دانشمند تعلیم وتربیه تسلسل وارتباط آموزشی رادریک مسئله قرار ذیل درجه بندی نموده است که بنام
تقسیم بندی بلوم یاد میشود .





معلومات سطح پائین آموزش را تشکیل میدهد ، ما معلومات بیشتر کار داریم تا یک موضوع را بفهمیم وفهم بیشتر کار داریم تا آنرا استعمال نماییم ، وقتی برای شاگردان که موضوع را معلومات بدهیم زود فراموش می کنند ، بناءً شاگردان معلومات بیشتر کار دارند تا موضوع را فهمیده وآنرا استعمال نمایند که در اینجا آموزش از سطح پائین که معلومات است به سطح بلند آن میرود . تا زمانیکه شاگردان در مورد یک موضوع معلومات نگیرند آنرا فهمیده نمی توانند وتا زمانیکه آن را نفهمیده باشند بصورت درست استعمال ، تحلیل ، تجزیه ، ترکیب وبالآخره نتیجه گیری وارزیابی کرده نمی توانند. بناءً آموزش باید طوری عیار گردد که شاگردان بطرف فهمیدن ، اجرا کردن ونتیجه گرفتن سوق داده شوند ، یعنی سطح پائین آموزش بطرف سطح بلند تر آموزش یا ـآموزش پرکیفیت سوق داده شود.
خصوصیات اهداف آموزشی :
1. اهداف باید مشخص وواضح باشد که بکدام درس وموضوع ارتباط دارد.
2 . اهداف باید قابل پیمایش باشد که کدام نکات را شاگردان بیاموزند وکدام نکات ضروری ومهم است.
3 . اهداف باید قابل حصول باشد. معلم باید قبلاً سطح دانش شاگردان را بداند وبگوید که آیامیتوانیم این اهداف را از شاگردان حصول نماییم یا نه ؟
4 . اهداف باید واقع بینانه باشد. یعنی ظرفیت شاگردان رادرنظرگرفته نه آنکه هدف به سطح بلند آموزشی طرح گرددکه شاگردان قدرت گرفتن آنرا نداشته باشد ویا اینکه شاگردان هیچ ضرورت به آن هدف را نداشته باشد.
5 . اهداف نباید آنقدر وسیع باشد که گنجایش حصول آن در وقت معیینه نباشد ، یعنی هدف را معلم طوری بنویسد که در همان ساعت معیینه درسی حاصل گردد.
6 . وقت ومدت آن مشخص باشد مانند: الی آخر ساعت درسی ،   آخر هفته ........شاگردان انجام گیرد ومعلم نقش رهنما را داشته باشد.
بناءً معلمین  محترم در اثنای تعین اهداف نکات فوق را مدنظر داشته باشند.
انواع اهداف ازنگاه ماهیت :
1 . اهداف مقدس : عبارت از اهدافی است که به اساس دین مبین اسلام استوار وموافق به معیارهای مثبت اجتماع بشری بوده ومقصد درآن خدمت به بشروحصول رضای خداوند (ج) باشد.
2 . اهداف نامقدس : عبارت از اهدافی اند که به نتایج غیر اسلامی ، شیطانی وضد بشری ختم میگردد ومقصد آن تنها بدست آوردن مادیات وراضی نگهداشتن اشخاص وبرآورده شدن خواهشات نفسانی ومادی می باشد.
اقسام اهداف آموزشی از لحاظ وسعت :
1 . نهائی        2 . عمومی     3 . خصوصی
1 . اهداف نهائی : هدف نهائی نتیجه ء مطلوب وآخری یک کار پلان شده را گویند. یا نتیجه پیش بینی شده با متوقعه یک سال تعلیمی دریک مضمون بوده که مجموعه اهداف عمومی ودربرگیرندهً مطالب عمده کتاب میباشد ، معلم پیش بینی میکند که الی آخرسال تعلیمی شاگردان قادربه انجام دادن کدام مطالب میباشند.
2 . اهداف عمومی : نتیجه پیش بینی شدهً عام یک موضوع یا مضمون را هدف عمومی گویند. یا عبارت از نتیجهً پیش بینی شدهً یک فصل یا یک بخش یا یک قسمت از کتاب را در مدت یک ماه یا کم وبیش از آن میباشد، آنچه را که شاگردان الی آخر ماه یا یک فصل یا یک مضمون بتوانند اجرا نمایند عبارت از هدف عمومی است.
3 . اهداف خصوصی : نتیجهً خاص سنجیده شدهً قبلی یک موضوع را هدف خصوصی گویند. ویا اینکه نتیجهً پیش بینی شده موضوع خاص در یک ساعت درسی که معلم توقع آنرا در ختم ساعت درسی از شاگردان دارد هدف خصوصی نامیده میشود مثلاً در مضمون ریاضی شمردن اعداد از 1 الی ده وغیره .
فصل دوم :
نقش معلم در تدریس :
معلم باغبان فطرت انسان است. فطرتي كه با فطرت الهي آمیخته شده است در ميان موجودات عالم تنها انسان است كه مي‌تواند راه كمال را بپيمايد و صفت حضرت حق را در خود متجلي سازد نه ملائك را چنين استعدادي است و نه موجودات ديگر مي‌توانند به چنين مقامي برسند. سير اين عظمت روحي در اين است كه در فطرت او بذرهاي رشد و اعتلا نهاده شده و آدمي را مستعد تقرب حق تعالي نموده است اگر فضاي زندگي سالم باشد و عطر دل انگيز ارزشهاي الهي و انساني به مشام او برسد و اگر بندگي خدا مشي زندگي او باشد. اين بذرها رشد مي‌كنند، سربر مي‌آورند و گلستان فطرت را با همه زيبائيهايش به نمايش مي‌گذارند. چه كسي مي‌تواند باغبان شايسته اين گلستان باشد؟ آنكه بتواند استعدادهاي نهفته را از قوه به فعل آورد كيست؟ مربي اصلي خداست. زيرا كه رب همه هستي اوست. ولي آيا نه اين است كه خداوند (با) وسايل و اسباب امور جهان را اداره مي‌كند؟ انبياي عظام براي چه هدفي مبعوث شده‌اند؟ اگر امكان تربيت براي آدمي نبود چه بسا كه بعثت انبياء به وقوع نمي‌پيوست آنان براي اين برانگيخته شده‌اند كه پيوند فطري انسان با خدا را به ياد او آورند و با مبارزه با عوامل انحطاط و دشمنان فطرت، زمينه رشد و كمال انسان را فراهم سازند. معلم را فردي مي‌دانيم كه شخصيت وي با همگان متفاوت است زيرا كسي جز او داعيه آدم سازي ندارد اوست كه جان و دل نونهالان را در اختيار دارد و هر آنچه را بخواهد اعمال مي‌كند البته منظور اين نيست كه انسان موجود بي اراده‌اي است بلكه نظر اين است كه در كودكي و نوجواني هنوز اراده آدمي قوت لازم را نيافته و اراده معلم مي‌تواند بر آن تأثير بگذارد و آن را به طريق مطلوب سوق دهد. معلم با داشتن چنين رسالت عظيم وظیفه معلمي را بشناسد و آگاه به وظايف خود باشد . معلم ناآگاه شخصيت شاگرد راويران مي سازد و روان و عاطفه او را خراب مي‌كند .آري معلم هم مي‌تواند آدم بسازد و هم آدمیت راويران سازد.
واژه‌ معلم، همواره يادآور اسوه زيبايي‌ها و نيكي‌هاست. معلم باغبان شكوفه‌هاي حيات و پرورش دهنده غنچه‌هاي ناشكفته وجود كودكان، نوجوانان و جوانان است. اوست كه تجلي‌گر همه ارزش‌ها، كرامت‌ها و بزرگ‌منشي‌هاست. معلم، ترسيم‌گر طريق هدايت و خودشكوفايي رهروان راه كمال ، ايثار، صداقت، شجاعت، عدالت، صبوري و احسان است. معلمي، شغل اداري نيست بلكه عشق و هنر و تعهد است و هركس كه خود را معلم مي‌داند، ناگزير به خوب بودن و خوب زيستن است.
فكر خوب زيستن، خوب ماندن و خوب ساختن در قلب معلم موج مي‌آفريند. معلمان سازندگان نسل معتقد، با ايمان و با نشاطند و همه ما مديون ايمان قلبي و مساعي اين بزرگواران در راستاي تعليم و تربيت صحيح هستيم.
بسيار ضروري مي‌نمايد كه با اوج نهادن به مقام شامخ تعليم و تربيت و با توجه به اين كه يكي از اساسي‌ترين مسائل حيات انساني، تربيت و سازندگي شخصيت انسان است و از آنجا كه شكست در اين زمينه فجايع بزرگي در زندگي انسان بوجود مي‌آورد و اهداف گزينش و تربيت معلم شايسته در جهت تحقق اهداف و ساختن و تربيت كردن دانش‌آموزان به عهدة معلمان مي‌باشد . 
معلم بايد از خيلي چيزها آگاه باشد. شاهين عقل او بايد بر فراز واقعيتها و حقايق تربيتي به پرواز درآيد. و از افق بالاتر به آن چه كه هست، بنگرد آن هم نه نگاه سطحي بلكه به عمق حقايق پي ببرد معلم در برابر فرهنگ و ارزشهاي فرهنگي چه رسالتي بر عهده دارد ؟
 معلم وظيفه دارد پاسدار فرهنگ جامعه خود باشد ولي كسي كه بيش از همه در حفظ و توسعه فرهنگي رسالت دارد و اساساً اين امر وظيفه اصلي او محسوب مي‌شود معلم است علت اين نقش و جايگاه دو چيز است:
1- اين كه اصولاً عالم روان و روح عده‌اي كودك و نوجوان و جوان را در اختيار دارد امانتداري است كه فكر و روان انسانها امانت اوست شرط امانتداري اين است كه ارزشهاي فرهنگي را در جان و دل آنان بنشاند و آنان را نسبت به هويت فرهنگي خود آگاه و حساس پرورش دهد اين بالاترين و شجاعانه ترين تلاش براي حفظ فرهنگ است چون فرهنگ در جان انسانهاست. آنهايي كه مي‌خواهند بر فرهنگ ملتي تسلط يابند جان و روح افراد آن ملت را به سلطه درمي‌آورند معلم حافظ جان انسانهاست. لذا مؤثرترين نقش را در حفظ فرهنگ و دفاع از ارزشهاي فرهنگي بر عهده دارد.
2- دوم اينكه معلم الگوي دانش آموزان است آن چه كه در شخصيت معلم جلوه دارد در وجود دانش‌آموزان نيز جلوه گر مي‌شود. به خاطر اين ويژگي كار معلمي بايد گفت ( معلم ديده بان تيزبين عرصة فرهنگ است) در لقب صلاحيتهاي اجتماعي نيز معلم نقش مؤثري دارد. ريشه صلاحتيهاي اجتماعي ارزشهاست. نمونه عيني ارزشها براي دانش‌آموز وجود معلم است .
در پروسه تدريس رفتارو كردار معلم از اهميت خاصي برخوردار است. براي شاگردان عمل و رفتار معلم معيار مناسبي است براي ارزشيابي مطالب، گفته‌ها، وصايا و رهنمودهاي او. بنابراين معلم بايد در رفتار و اعمالش آنقدر بزرگوار باشد كه نمونه و الگوي شاگردش قرار گيرد. شاگردانش را آزاده بار بياورد و به آنها بياموزد كه انسانيت قابل تحقيق است و خود نيز نمونة تحقق يافته انسانيت باشد.
معلم بايد هنگام تدريس به همة شاگردان توجه كند. اغلب شاگردان دوره ابتدایی با توجه به اقتضاي سني خود به توجه بيشتر معلم نياز دارند و دوست دارند كه به اظهار نظرهاي آنان توجه شود. و طرف مشورت قرار گيرند. اگر معلم به اين مسأله اساسي توجه نكند و شاگردانش را در تصميم گيريها دخالت ندهد يا هميشه از تعداد خاصي نظرخواهي كند شاگردانش براي جلب توجه او و ثبات وجود او دست به كارهايي خواهند زد كه نظم كلاس درهم مي‌ريزد و تدريس دچار شكست مي‌شود. معلم نبايد در برخورد با شاگردان عدالت را فراموش كند. او نبايد بين شاگردان تفاوت و تمايز قايل شود. اگر شاگردان احساس كنند كه معلم بين آنهاتبعيض قائل شده است به او توجه و اعتماد نخواهند كرد. نگاه محبت آميز معلم همانند صدايش بايد به طور يكسان شامل همة شاگردان شود. زيرا تمام رفتار معلم براي شاگردان قابل تعبير و تفسير است.
معلم بايد وقت شناس باشد. وضع ظاهري و سخن گفتن معلم از عواملي هستند كه در تدريس او اثر مي‌گذارند، معلمي كه با لباس كثيف و نامرتب و به طور كلي سر و وضعي نامناسب وارد صنف شود، نمي‌تواند الگوي مناسبي براي شاگردان باشد.
او بايد ساده پوش و تميز پوشي را همواره رعايت كند با لحن مهربان و صميمي صحبت كند و از تكيه كلام بي مورد اجتناب ورزد. آهسته صحبت نكند و به گونه‌اي صحبت كند كه همة شاگردان به راحتي صداي او را بشوند.
پاكي قلب معلم براي متعلمين سرچشمة قدرت معنوي مهمي است كه در تربيت آنها نقش بسزايي دارد. از اين رو معلم وقتي در كار خود موفق خواهد بود كه اولاً به آنچه مي‌گويد واقعاً ايمان داشته باشد و سخنش از روي اعتماد قلبي باشد طبيعي است كه اگر ايمان و اعتماد قلبي در ميان باشد حتماً عامل به آن خواهد بود، زيرا از نشانه‌هاي ايمان به چيزي عمل كردن بر طبق آن است.  پس ويژگي‌هاي يك معلم واقعي اخلاص، ايمان و عشق و علاقه به كار و دوستي با شاگردان است وظيفه معلم اين است كه در قلب كودكان و دانش‌آموزان نفوذ كند و آنها را دوست بدارد کودکان از نظر ذاتي و طبيعي وجودي فاسد نيستند ولي در اثر اين تعامل و دوستي با رفقاي نامطلوب گرفتار و منحرف مي‌شوند. يكي از مسئوليت‌هاي معلم پرداختن به امور اخلاقي، تربيتي و ديني دانش‌آموزان است . 
لازمة تربيت اين است كه معلم در درجه اول خودش اصلاح شود و گرنه تربيت معناي واقعي خود را از دست مي‌دهد.
معلم بايد ابتدا شخصيت خود را بسازد و لااقل ضعفهاي اساسي در شخصيت او وجود نداشته باشد و سپس به تربيت ديگران بپردازد. يك معلم شايسته حالات روحي و معنوي، استعدادهاي عاليه متعلم را شكوفا مي‌كند، و او را از درون به حركت وا مي‌دارد و همچنين طوري است كه اگر شايستگي و صلاحيت لازم را نداشته باشد مانع رشد استعدادهاي او مي‌شود، معلم در صورتي كه خود را واقعاً مهذب گرداند و از خودخواهي و خودبيني خود پرهیز نماید، و تا آنجا كه مي‌تواند جز در جاده حق و حقيقت گام برندارد در اين صورت مي‌تواند منشأ تحولات عظيم روحي در ديگران و بخصوص در متعلمين خويش گردد و به سازندگي واقعي دست يابد.
معلم براي اينكه بتواند در رفتار و شخصيت دانش‌آموزان دخل و تصرف لازم را در جهت اصلاح و سازندگي به عمل آورد بايد از دانش و بينش كافي برخوردار باشد و با اهداف تربيتي آشنا و راههاي وصول به آنها را بشناسد و بينش كافي به مسائل رواني دانش‌آموزان در سنين كودكي آگاهي داشته باشد پديده بلوغ و بحرانهاي ناشي از آنرا بفهمد. با ديدگاهها و گرايشهاي او آشنا باشد .  شناخت دنياي كودكان و نوجوان براي يك معلم ضرورت قطعي و اجتناب ناپذير است .  و نمي شود بدون اين شناخت در كار تربيت قدم گذاشت. دانش‌آموز بايد احساس كند مورد مهر و عطوفت معلم خود قرار دارد معلم وقتي مي‌تواند اين احساس را در دانش‌آموز ايجاد كند كه خود را در حد دوست او قرار دهد و با او همراه شود .  و با آنها مثل يك دوست صميمي نشست و برخاست كند. در چنين شرايطي معلم طرف اعتماد دانش آموز قرار مي‌گيرد و
آموزگار خوب كسي نيست كه در كمترين زمان بيشترين چيزها را بياموزد(بلكه كسي است كه شوق فهميدن و آموختن را در شاگردان برانگيزد). 
آگاهي از فزايند‌هاي شناختي شاگردان در سنين مختلف از ضروري ترين وظايف معلم است زيرا فرايند رشد شاگرد، علايق، ميزان انگيزش، بلوغ عاطفي، سوابق اجتماعي و تجارب گذشته از عواملي هستند كه همواره با روش كار معلم در صنف اثر مي‌گذارند. شاگردان صفات زيادي مانند دروغگويي ، شهامت، ترس، اضطراب، پرخاشگري، تلاش و بسياري از صفات مطلوب و نامطلوب را با خود از خانواده به مکتب مي‌آورند اگر معلمي تصور كند بدون شناخت شاگردان و بدون آگاهي از جریان رشد ذهني، عاطفي و اجتاعي آنان و حتي بدون همكاري والدين مي‌توانند در انجام وظايف آموزشي موفق باشد سخت در اشتباه است. معلم نمي‌تواند بدون توجه به ويژگي‌هاي شاگردان آنان را به كار كردن وادارد. و به عبارت ديگر كار را به آنان تحميل كند، زيرا فعاليتهاي عقلي، اخلاقي و اجتماعي شاگرد تابع اراده معلم نيست تدريس معلم بايد بر اساس نياز، علاقه و توانائيهاي ذهني شاگردان تنظيم شود. البته اين بدان معنا نيست كه شاگردان هر چه دلشان خواست بايد انجام دهند بلكه به اين معنا است كه فعاليت و كار مکتب بايد مورد علاقه و دلخواه شاگردان باشد.
رشد ذهني هوش و تجربه‌هاي علمي شاگرد، مسأله ديگري است كه در روش تدريس بايد به آن توجه شود رشد ذهني كودكان با رشد ذهني بزرگسالان متفاوت است. بنابراين معلم بايد برنامه و مواد آموزشي را مطابق سطح درك و فهم شاگردان عرضه كند تا براي آنان قابل جذب باشد يعني برنامه درسي و نوع و مقدار درس بايد بر اساس مراحل رشد ذهني و تواناييهاي مختلف شاگردان طرح ریزی شود زيرا ( برنامه درس) براي همة سنين، به يك اندازه، مناسب نيست معلم بايد توجه داشته باشد كه سير تكويني مراحل رشد از لحاظ سن و محتواي تفكر يك بار براي هميشه و به طور ثابت تعيين نشده است. بنابراين معلم مي‌تواند به کمک روشهاي سالم، پروسه آموزش شاگردان را تسریع کند.
معیارهای شايستگي معلم:
معیارهای زير را مي‌توان به عنوان معیارهای شايستگي معلم ذكر كرد و جنبه‌هاي ارزشيابي معلم را بر اساس آنها قرار داد:
1 – تخصص درمضمونیکه تدریس میکند
2 – داشتن معلومات مسلکی ( دانش روان شناسی ، دانش ومهارت های پیداگوژیکی )
3- داشتن روحيه انتقاد پذيري و انعطاف پذيري
4-توانايي ارتباط و تعامل معنادار با دانش آموزان و ايجاد تفكر
5- توانايي ايجاد سوال در ذهن دانش آموزان و تقويت كنجكاوي آنها
6- توانايي ايجاد زمينه براي تفكر خلاق علمي و منطقي
7- كمك به دانش آموزان براي توسعه تجربيات بنحوي كه دانش آموزان در آن فعال باشند.
8- ايجاد انگيزه وشوق فهميدن در دانش آموزان
9- معلم خوب اشتياق و رغبت به درس و كسب علم و دانش را از طريق تبادل عاطفي به دانش آموزان انتقال مي‌دهد. ( مبيني ، ارتباط معلم و شاگرد)
10- برخورداراز سلامت رواني كافي
11-  معلم شایسته با كودكان به اقتضاي وضع روحي و شرايط سني آنان رفتار مي‌كند و انتظارات و خواستهاي او متناسب با تواناييهاي واقعي و شرايط زندگي هر يك از دانش آموزان است.
مهارت های معلم درتدریس :
زمانی این فکر متداول بود فردی که چیزی را بداند می تواند ان را به دیگران انتقال دهد یعنی شرط تدریس را داشتن معلومات معلم می دانستند .امروز صاحبنظران براین اعتقاد اند که تنها داشتن معلومات برای تدریس کافی نیست بلکه شرایط دیگری نیز باید وجود داشته باشد .گرچه مهارت وتسلط به رشته تخصصی معلمی ،یکی از ارکان مهم این مسلک به حساب می آید ،لیکن تحقق این امر در ارا یه مطالب مورد تدریس امکان پذیر است.
متخصصین تعلم وتربیه شیوه های تدریس را به مهارتهای کوچک تقسیم می کند وتوصیه می نمایند هرمعلم قبل از تدریس باید مهارتهای لازم راکسب کند .زیرا هر شغلی در عمل به مهارتهای کوچکی تقسیم می گردد وشخص تا دران ها مهارت پیدا نکند انجام ان شغل برای او مشکل خواهد بود بطور مثال یک میخانیک موتر(مستری)باید مهارت های از قبیل گرفتن افزار کار ،کار با هر یک از افزار ها مثل پیچ کش ،امبور ،اسکرنچ،پلاس وغیره را قبلا آموخته باشد وسپس می تواند روی موتور موتر کار نماید وانرا ترمیم نماید.
دررشته معلمی نیز مهارتهای کوچک زیاد وجود دارد که معلمان باید با انها اشنا گردند، و
مهمترین مهارت های تدریس را میتوان در پنج نوع به شرح زیر خلاصه کرد:
1.    مهارت های گفتاری معلم
2.    مهارت های سوال کردن معلم
3.    مهارت های غیر گفتاری معلم
4.    مهارت های حرفه ای معلم
5.    مهارت های معلم در ایجاد شرایط عاطفی درصنف

1)مهارت های گفتاری:
این که انسان را حیوان ناطق می نامند ونطق وسخنوری را یکی از وجوه ممیزه اصلی انسان وحیوان قلمداد میکنند میتواند برای بیان اهمیت سخن گفتن کافی باشد.زیرا نطق وسخنی که حاوی پیام ومحتوای ویژه باشد برخاسته از عقل وشعور وتفکری است که ویژه انسان متفکرواندیشمند می باشد. واین که این پیام ومحتوا نیز جنبه آموزشی داشته باشد سخنرانی نیزجنبه تدریس را پیدا میکند. که البته هیچ سخنرانی را نمی توان ویا نباید جدا از آموزش وتربیت دانست ولذا کاربرد وسیع ودر عین حال مهم سخن خود میتوان گویای کاربرد پر وسعت وپر اهمیت مهارت سخنرانی باشد، وبطوری که (براون) در مورد سخنرانی تقریبأ در تمام دروس این چنین اظهار می دارد: (( آن چه مسلم است تقریبأ درتمام درس ها یا در تمام  سلسله مراتب یادگیری ، معلم مجبور است موضوعات واطلاعاتی را شفاهأ بیان داردپس ناگزیر است عناوین درس را معرفی کند، برای یادگیری مطالب جدید صحنه سازی کند، نکات اصلی مطالب یادگرفتنی را خلاصه کند، وبا الهام بخشیدن وایجاد انگیزه ، شاگردان را به یادگیری بیشتر وادارد. تمام این فعالیت ها در سلسله مراتب یادگیری ، به مهارتهای گفتاری ضرورت دارند.))
بیان مطالب در قالب های قابل فهم ومناسب مهارتی است که معلمان باید قبل ازرفتن به صنف ازاین خصلت نیکو شغلی برخوردار باشد.
1 - سخنان معلم باید درارتباط به محتوای درس قبلا تهیه وتنظیم شده باشد ودرآن از کلمات صحیح ومناسب استفاده گردد واز کار برد لغات وکلمات نامناسب خودداری گردد.
2 – بیان ساده وقابل فهم مطالب مهارت دیگری است که معلمان باتمرین یاد میگیرند.به عبارت دیگر باید دانست که تدریس اظهار فضل ودانش ازطرف معلم نیست بلکه ایجاد تعامل فکری وعملی بین معلم وشاگرد می باشد.
3 -  اگر سخنان معلم زیاد میشود ،برای اینکه شاگردان خسته نشود میتوانید از کلمات نشات آور استفاده نماید.
4 - در جریان سخنرانی معلم شاگردان را تشویق به گرفتن یاداشت ها نمایند.
5 - گفتار معلم در رابطه به محتوای درسی باشد واز حایشه روی جلو گیری نمائید.
6 - حجم مطالب مطابق به سن وسال وهم استعداد شاگردان باشد.
7 - معلم در جریان گفتار خود باید شوق وعلاقه به موضوع داشته باشد ومشتقانه سخن گوید.
2)مهارت های سوال کردن
پرسش مناسب ازشاگردان ازعناصر مهم تدریس به شمار می اید وفنی است بسیار مفید دراداره امور صنف وبرانگیختن شاگردان در جهت تفکر ورهنمایی اندیشه او.
فن سوال تنها محدود به تنظیم سوال مناسب نیست بلکه پیش بینی جواب شاگردان وتوجه به جواب های احتمالی وغیر منتظره وامادگی معلم نسبت به ان را نیز شامل میشود .معلمانی که فنون سوال وجواب را می دانند وازان بهره می گیرند ،میتوانند به اسانی افکار شاگردان رادرجهت فراگیری درس هدایت کنندونتیجه قابل توجهی را بدست آورند.
فواید روش صحیح سوال وجواب :
اگر جریان سوال وجواب درصنف به گونه مطلوب تنظیم وبه شیوه ای درست هدایت شود دارای فواید است که مهم آن قرار ذیل است :
1 - از طریق سوال کردن ودریافت پاسخ ازپیشرفت درسی شاگردان اگاهی می یابید.
2 - فایده عمده از سوال کردن برانگیختن حس کنجکاوی شاگردان وتشویق انان به تفکر ودریافتن وفهمیدن مطالب تازه است .شاگردان ازطریق پرسش به فکر می افتد به تجزیه وتحلیل قسمتهای مختلف یک موضوع می پردازد. قسمتهای مختلف آن را باهم مقایسه می کنند وارزش موضوعات را درک کرده میتوانند.
3 - معلمان میتوانند با استفاده از سوال وجواب معلومات و آموخته های قبلی شاگردان را به خاطر ایشان آورند ورابطه بین درس جدید وقبلی را برقرار نمایند. ودرنتیجه درس جدید رابرای آنان با معنی کنند.
یکی از مهمترین مهارت های معلم درصنف مهارت درپرسش از شاگردان می باشد .که ویژگیهای مثبت در پرسش کردن راموردبحث قرار میدهیم:

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رشته علوم تربیتی (آموزش_و_پژوهش)

تعداد مشاهده: 3202 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.doc

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 54

حجم فایل:551 کیلوبایت

 قیمت: 55,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل